مقاله خانه آرام من – ازدواج (1)
نویسنده : دکتر امیر مهرداد خسروی
یک از نیازهای جامعه کنونی و موضوعی که دغدغه بسیاری از خانوادهها و به ویژه جوانان به شمار می رود مساله ازدواج و تشکیل خانواده است .در واقع موضوعی که مهمترین رخداد زندگی هر انسانی را پایه گذاری می کند . در ژرفای وجودم باور دارم که مساله ازدواج ویژگی منحصر به فرد خود را دارد تا جایی که به مراتب از سایر مقولات زندگی اعم از کسب مدارج عالیه تحصیلی ، اشتغال ، توسعه امور مادی زندگی و سایر شئون مهمتر می نمایاند . چه بسا بسیاری از افراد دارای رتبه های عالی اجتماعی ، تحصیلی و تخصصی نیز برخوردار باشند اما با یک انتخاب بد یا ناتوانی در آرام ساختن تلاطم های مواج زندگی ، همه قابلیتهایشان نابود می گردد و تما رویاهایشان رنگ می بازد . اثبات این فرض امر سخت و پیچیده ایی نیست . کافیست تا نگاهی به دور و برمان بیاندازیم تا طیف چشمگیری از اینگونه افراد را در لایه های مختلف جامعه مشاهده کنیم. با توجه به این مهم و البته مبتنی بر تجاربی که طی سالیان گذشته در رهگذر مطالعات و فعالیت های تجربی در عرصه خانواده کسب کرده ام ، برآن شدم تا در این کتاب جلوه ایی از ابعادمتنوع اما کلیدی و کاربردی زندگی مشترک پرداخته و از خوانندگان این اثر دعوت کنم تا با نگرشی متفاوت به این موضوع مهم بنگرند . تفاوتی که محور آن را فراهم سازی ” آرامش ” در خانواده بنا می نهد. به امید آنکه خوانندگان ارجمند ، زندگی مشترک راصرفا یک فرایندی ناگزیر برای وصلت بین دو انسان نپنداشته و با تغییر زاویه نگاه خود هدفی والاتر که همان یافتن آرامشی روح بخش برای تعالی بیشتر در مسیر زندگی است را فرا روی خود قراردهند.
شاید در نگاه اول به نظر عده ایی چنین بنمایاند که طیف مخاطبین این نوشته ، زوجهای جوانی هستند که در آستانه ازدواج قرار دارند یا چه بسا شاید کمتر از2 سال است که از ازدواج شان گذشته است. اما اگر کمی شکیبا باشید و برای همراهی بیشتر ابراز لطف کنید ، خواهید یافت که این نوشته شامل مطالب، بحثها و موضوعاتی است که حتی زوجینی که ممکن است بیش از یک دهه نیز از زندگی مشترکشان گذشته باشد را نیز در بر می گیرد. امید وارم نکات، مفاهیم و مواردی که در این سلسله بحث تقدیم میشوند، بتواند گرهگشای بسیاری از معضلات و مشکلات حوزه خانواده باشند. موضوعات مطرح شده در این اثر شامل دردها ، رنجها وحرمانهای ماست و مشکلاتی است که گاهی اوقات به عنوان گلایه در زندگی مطرح میکنیم.
بارها به دوستان جوانی که در سمینارها، مراسمها، برنامهها یا شاید بواسطه برنامههای تلویزیونی با آنها ملاقات می کنم، به ویژه افرادی که در آستانه ازدواج هستند، توصیه بسیار ویژهای به آنها میکنم. توصیه من این است:
دوستان خوبم، دختر خانمهای عزیز، آقا پسرهای گرامی! لطفاً قبل از اینکه تصمیم به ازدواج بگیرید، فرصتی را در نظر گرفته، برای یک بار هم که شده به دادگاه یا محاکم قضایی در محله خودتان که در حوزهی خانواده کار میکنند مراجعه کنید و به افرادی که در صفهای طلاق نشستهاند دقت کنید. این موضوع باعث میشود ذهنتان در مورد تلخی طلاق حساستر و دقیقتر شودتا مگر برای آموختن روشهایی که با قاطعیت می تواند مانع بروز پدیده تلخی بنام طلاق شود همت جدی تری کنید . این موضوع را در نظر بگیرید که یک زوج، چه پسر و یا دختر وبه هر حال جوانانی که عاشق و معشوق یکدیگر هستند و به هم دلبستگی پیدا می کنند، در اوج دلدلدگی هایشان هیچگاه به مقوله تلخی به نام طلاق فکر نمیکنند. اما چه می شود که همین عاشق و معشوق های دلباخته ،بعد از گذشت مدت کوتاهی از ازدواجشان سر از محاکم قضایی سر در می آورند تا برای رسیدن به طلاق کارشان را سرعت ببخشند ؟
در واقع، یک فرد عاقل هیچ وقت با این مبنا که قرار است طلاق بگیرد، دست یار خود را نمیگیرد و به کانون خانه خودش روانه نمیکند. عمدتا همه افراد با دنیایی از آرزو، رویا و امید به آیندهای درخشان برای زندگی مشترک به مسیر زندگی پا میگذارند. اما چه اتفاقی در زندگی برخی افراد رخ میدهد که سرانجام عدهای در صفهای طلاق هستند؟ دلیل توصیه من به مراجعه به این مراکز و مشاهده این صفهای طلاق این است که به آنجا بروید و از آن افراد بپرسید که چه مدت از ازدواجشان ميگذرد؟ آیا قبل از ازدواج به یکدیگر علاقهمند بودند یا خیر؟ والان چرا اینجا هستند؟
به نظر من ، پاسخهایی که دریافت می شود از هر کلاس درسی پر اهمیت تر است .
تعداد قابل توجهی از کسانی که در این صفها منتظر نشستهاند همان افرادی هستند که زمانی عاشق یکدیگر شده اند که حتی برای وصال، خانوادههای خودشان را نیز چه بسا حتی رها هم کرده اند و نادیده گرفته باشند . مثلاامکان داشته به این دلیل که تناسب و تجانسی میانشان نبوده ، پدر و مادر یا نزدیکان دلسوزشان مخالفت صریحی با ازدواجشان کرده باشند و چه بسا آنها مانعی جدی بر سر راهشان برای این زوجیت بوده اند . تردید ندارم که همان مخالفین روزی از آنها پرسیدهاند که دلیل اینکه میخواهید با هم ازدواج کنید چیست؟ و چرا فکر می کنید که با این همه تفاوت فاحش فرهنگی ، اعتقادی ، اقتصادی یا غیره می توانید در کنار هم خوشبخت شوید ؟ و این زوج معمولا پاسخ دادهاند که: ما تصمیم خودمان را گرفتهایم و عاشقانه همدیگر را دوست داریم و حاضریم با تمام وجود زندگیمان را وقف یکدیگر کنیم. و بعد هم بااصرار غیر منطقی و افراطی خود ، سرانجام با یکدیگر ازدواج هم کرده اند و زندگی مشترکشان را نیز رقم زده اند. مواردی از این قبیل را زیاد دیده یا شنیده اییم که بسیاری از این عاشق و معشوق های دلباخته ، شاید 2سال، 3 سال و حتی 7 سال و بیشتر به انتظار وصال یکدیگر مانده اند، اما بعد از شروع زندگی مشترک، عمر همزیستی شان به 2سال هم نرسیده اما در نهایت به اراده و اصرار خودشان طلاق تلخ را آخرین مسیر برون رفت از بحران و نجات آینده شان یافته اند.
حال سوالی که مطرح میشود این است: چه اتفاقی در اینگونه ازدواجها میافتد که عشق آتشین روزهای نخست فروکش میکند، سرد، کمفروغ یا خاموش میشود؟ مشکل کجاست؟
در اینجا از پدر و مادرهایی که فرزند جوان در آستانه ازدواج دارند و همچنین جوانانی که بزرگترین اتفاق زندگی آنها را ازدواج رقم میزند، خواهش میکنم حساسیت و دقت بیشتری به ادامه این بحث داشته باشند.
ادامه دارد …