کجای قرآن گفته سگ نجسه ..!؟
عضویت در کانال و مشاهده ویدیوی های بیشتر از دکتر سید محسن میرباقری :
https://www.youtube.com/channel/UCfu7WG6iDpK4Im7sjZUWpoQ?sub_confirmation=1
در قرآن کريم در سه مورد از سگ سخن گفته شده که عبارتند از:
1- ماجراي سگ اصحاب کهف: خداوند در سوره کهف در مورد سگ اصحاب کهف چنين مي فرمايد:
(… سگشان بر آستانه ي غار دو دست خود را دراز کرده بود.)؛ «… وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ …».
در اين آيه هيچ گونه اشاره اي به طهارت و نجاست سگ نشده است، نهايت استفاده اي که از اين آيه مي شود، اينست که:
– اصحاب کهف سگ نگهباني را همراه داشتند.
– سگ در دهانه غار، يعني محلي غير از محلّ استراحت اصحاب کهف آرميده بود (بِالْوَصِيدِ) .
تنها نکته قابل توجه در اينجا، مساله همراه داشتن سگ است که در ذيل عنوان «نگهداري سگ در خانه» به آن خواهيم پرداخت. (که نگهداري سگ نگهبان اشکالي ندارد.)
2- ماجراي بلعم باعورا: خداوند در سوره اعراف، بلعم باعورا را به سگ تشبيه کرده است و چنين مي فرمايد: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ».
سخن از يک عالم دانشمند است که ابتدا در مسير حق بود، به گونه اى که کسى انتظار انحراف او را نداشت. سرانجام دنياپرستى و پيروى از هواى نفس او را به سقوط کشاند. به نحوى که تشبيه به سگ شده است. اما چرا به سگ تشبيه شده؟ زيرا او بر اثر شدت هواپرستى و چسبيدن به لذات جهان ماده، يک حال عطشِ نامحدود به خود گرفته که همواره دنبال دنياپرستى مى رود نه به خاطر نياز و احتياج بلکه به شکل بيمارگونه اى همچون يک «سگ هار» که بر اثر بيمارى هارى، حالت عطش کاذب به او دست مى دهد و در هيچ حال سيراب نمى شود. در اين آيه نيز نه سخن از طهارت سگ است و نه سخن از نجاست آن آمده است.
نکته قابل توجه اينست که: اگر در آيه قبل، ذکر سگ اصحاب کهف دليلي بر تمجيد و طهارت او باشد، اين آيه نيز به وجود نوعي مزمت و پستي در سگ دلالت دارد که سبب شده خداوند حالت يک عالم هواپرست را به آن تشبيه کند و مي توان از آن بر نجاست سگ استناد کرد! امّا حقيقت اينست که هر دو سخن، سست و باطلند .
3- حکم صيد سگ شکارچي: خداوند در ابتداي سوره مائده مي فرمايد:
«يَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَيْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ …». (از تو سؤال مى کنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو : آنچه پاکيزه است ، براى شما حلال گرديده ؛ و (نيز) صيد حيوانات شکارى و سگهاى تربيت يافته … ). در اين آيه سخن از حلال بودن گوشت حيواني است که توسط سگ شکاري صيد شده است نه نجاست يا طهارت سگ. هرچند دلالت بر قابل استفاده بودن صيدي که توسط سگ شکاري انجام شده دارد و در روايات نيز آمده است که اين صيد را مي توان پس از شستن محل تماس سگ استفاده کرد.
اين سه آيه تنها مواردي بودند که در آن سخن از سگ به ميان آمده، امّا در آن نه اشاره به طهارت سگ شده نه نجاست آن. حال که ثابت شد قرآن دلالتي بر نجاست و طهارت سگ ندارد، آيا مي توان نتيجه گرفت که پس سگ نجس نيست؟
آيا همه احکام بايد در قرآن ذکر شده باشند؟
آيا مي توان حکمي را فقط بخاطر عدم ذکر آن در قرآن انکار کرد؟
با اينکه در سوره انعام محرمات فقط چهار موردند: 1- مردار(مَيْتَة) 2- خون(دَماً مَسْفُوحاً) 3- گوشت خوک(لَحْمَ خِنزيرٍ) 4- و حيواني که براي بتها ذبح شده باشد(أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ) . گوشت سگ که از اينها نيست، پس طبق اين آيه اگر ذبحش کنيم حلال است! بنابراين منکران نجاست سگ بايد خوردن گوشت سگ را نيز به ناچار حلال بدانند با اينکه همه، آن را حرام مي دانند.
پاسخ اينست که:
اولاً: قرآن کريم در احکام فقهي معمولا به کليات بسنده کرده است . به عبارتي ديگر قرآن همچون قانون اساسي است که فروع قوانين مدني، حقوقي، جزائي و … را در آن نمي توان يافت.
ثانياً: تبيين و تفسير آن را به پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و به دنبال آن، امامان معصوم(علیهم السلام) سپرده است، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ».يعني اي پيامبر ما ذکر بر تو نازل کرديم تا براي مردم آنچه را بر ايشان نازل شد (قرآن) تبيين و تفسير نمايي و خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بيان فرموده، از سخنان پيامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) اطاعت کنيم: «وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». يعني اي مردم هر چه را رسول الله(صلی الله علیه وآله) به شما دستور داد ، اجرا کنيد و هر چه را نهي کرد باز ايستيد.
اگر پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) مى فرمايند: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي».؛ (من دو چيز گرانبها را در ميان شما به امانت مى گذارم که اين دو از هم جدا نمى شوند)، «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ (اگر به هر دوى آنها تمسک کرديد هلاک نمى شويد). سرّ اين فرمايش پيامبر اکرم(صلّى الله عليه وآله وسلّم) اين است که تمام آنچه ما به آن احتياج داريم در نصّ و ظاهر قرآن نيامده است و ما بايد در کنار قرآن روايات پيامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) را در نظر بگيريم. اما اگر گفتيم يکى را قبول داريم، اگر گفتيم «حَسبُنا کِتابُ الله»، و عترت را رها کرديم، ضمانتى براى هدايت ما نخواهد بود. اين دو چيز را بايد با هم داشته باشيم تا بتوانيم به هدايت برسيم.
خلاصه اينکه براي به دست آوردن حکم شرعي، قرآن يکي از منابع استنباط احکام الهي مي باشد، علاوه بر کتاب آسماني ما، روايات معصومين(علیهم السلام) يکي ديگر از منابع است که اگر حکمي در قرآن ذکر نشده بود بايد به اين روايات رجوع شود.