مناظره حضرت علی علیه السلام با ابوبکر و عمر | آوای محبت
سلمان مىگوید: على علیه السّلام را نزد ابو بکر رسانیدند در حالى که مىفرمود: بخدا قسم، اگر شمشیرم در دستم قرار مىگرفت مىدانستید که هرگز به این کار دست نمىیابید. بخدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمىکنم، و اگر چهل نفر برایم ممکن مىشد جمعیت شما را متفرّق مىساختم، ولى خدا لعنت کند اقوامى را که با من بیعت کردند و سپس مرا خوار نمودند.
ابو بکر تا چشمش به على علیه السّلام افتاد فریاد زد: «او را رها کنید»! على علیه السّلام فرمود: اى ابو بکر، چه زود جاى پیامبر را ظالمانه غصب کردید ! تو به چه حقّى و با داشتن چه مقامى مردم را به بیعت خویش دعوت مىنمایى؟ آیا دیروز به امر خدا و پیامبر با من بیعت نکردى؟
شهادت حضرت زهرا و محسن علیهما السّلام
قنفذ- که خدا او را لعنت کند- فاطمه علیها السّلام را با تازیانه زد آن هنگام که خود را بین او و شوهرش قرار داد، و عمر پیغام فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد او را بزن. قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانهاش کشانید و در را فشار داد بطورى که استخوانى از پهلویش شکست و جنینى سقط کرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.
اتمام حجّت امیر المؤمنین علیه السّلام با فضائلش
وقتى على علیه السّلام را به نزد ابو بکر رسانیدند عمر بصورت اهانتآمیزى گفت: «بیعت کن و این اباطیل را رها کن»!
على علیه السّلام فرمود: اگر انجام ندهم شما چه خواهید کرد؟ گفتند: ترا با ذلّت و خوارى مىکشیم! فرمود: در این صورت بنده خدا و برادر پیامبرش را کشتهاید! ابو بکر گفت: بنده خدا بودن درست است ولى به برادر پیامبر بودن اقرار نمىکنیم! فرمود: آیا انکار مىکنید که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بین من و خودش برادرى قرار داد؟ گفتند: «آرى»! و حضرت این مطلب را سه مرتبه بر ایشان تکرار کرد.
سپس حضرت رو به آنان کرد و فرمود: اى گروه مسلمانان، و اى مهاجرین و انصار، شما را بخدا قسم مىدهم که آیا در روز غدیر خم از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدید که آن مطالب را مىفرمود، و در جنگ تبوک آن مطالب را مىفرمود ؟
سپس على علیه السّلام آنچه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله علنى براى عموم مردم در باره او فرموده بود چیزى باقى نگذاشت مگر آنکه براى آنان یادآور شد. (و مردم در باره همه آنها اقرار کردند و) گفتند: بلى، بخدا قسم .
آوای محبت